ادبیات مگسی و خس و خاشاکی حتی غیر اراذل و اوباش را هم جری تر میکند
استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه فن بیان گفت: متأسفانه ادبیات مگسی و خس و خاشاکی نه تنها اراذل و اوباش را جریتر میکند، که حتی موجب برانگیختن خشم کسانی میشود که اراذل و اوباش نیستند و در میانه این آشوب، مطالبات قانونی و منطقی دارند.
به گزارش پرمگ، آرش آبسالان در گفتگو با ایسنا در مورد کم و کیف اغتشاشات و اعتراضات مردمی مطالب قابل توجه و درخور تأملی ارائه به شرح زیر ارائه کرد:
وی درمورد ریشه این اغتشاشات، ناآرامیها و اعتراضات مردمی گفت: «ریشه که بسیار کهن است و صحبت یکی دو دهه نیست. اما اگر فقط کمی به عقب برگردیم، باید بگویم تمام جنجالهای امروزی از دوقطبی کردنها آغاز شده است. بنا نیست یک استاد دانشگاه وارد خیابان شود و شعار بدهد، او کارکرد خودش را در کلاس درس به نمایش گذاشته و خواهد گذاشت اما وقتی ستارهدار و بازنشسته و اخراج شد، کلاس درسش را جای دیگری برگزار کرد.»
آبسالان ادامه داد: «شرایط کنونی چه با آن مخالف و چه موافق باشیم، نشان از بیماری اجتماعی است و دیگر نمیتوان همه دلایل آن را در بیرون از مرزها جستوجو کرد. حتی اگر محرکهای خارجی را بپذیریم، باز پرسش این است که چرا باید در طول این چند دهه دولتمردان ما به شکلی عمل کرده باشند که زمینه پذیرش تحریکات خارجی در داخل کشور مهیا باشد؟ این هم بخشی از همان ملت غیور و همیشه در صحنه است، حتی اگر آن بخش غیور و همیشه در صحنه هم نباشد، باز جزو ملت است. اینجا دیگر دوقطبی جواب نمیدهد و اصرار بر آن، نمود عینی تبعیض است. بپذیریم که محدود به چند ده نفر و چند صد نفر هم نبود و نیست، اما گویا برخی از مسئولان خودشان را به خواب زدهاند.»
وی در پاسخ به این سوال که، پس چه باید کرد؟ گفت: «متاسفانه عمده مسئولان و دولتمردان ما شهامت لازم را برای اعتراف به اشتباهات و عذرخواهی عمیق، نداشته و ندارند. دادگاه مربوط به زورگیر اتوبان نیایش با حکم اعدام در کمتر از یک ماه برگزار میشود و اقتدار و قاطعیت لقب میگیرد اما پروندههایی که واقعا و نه در شعار موجب تشویش اذهان عمومی شده است، آنقدر به درازا میکشد که حکم نهایی فاقد قدرت آرامبخشی یا تنبه میشود. همین «چین» در پرونده شیرهای فاسد در همان چند روز اول مدیران اصلی را اعدام کرد اما در کشور ما فقط اعدام یک زورگیر نشان صلابت است.
شعار این است که همه در برابر قانون برابریم اما وقتی خوب نگاه میکنی، تبصرههایی وجود دارد که مشمول من و شما نیست، حالا بماند که برخی هم ناگهان مشمول لایحه یا مصوبهای میشوند که در نهایت معلوم میشود یکبارمصرف بوده است. هزینه اختلاسهای کلان را در نهایت چه کسی میدهد؟ کسریها از جیب چه کسانی جبران میشود؟ چرا رافت بوی رانت میدهد؟ تا از این شائبهها هم حرف میزنی، اتهام تشویش اذهان عمومی گریبانت را میگیرد و قاطعیت شامل حالت میشود. همین شده است که اگر تا دیروز فقط یک خبرنگار و یک روزنامه پیگیر یک پرونده بود، حالا در سطح مویرگی قاطبه مردم خواهان و پیگیر پروندههای مسکوتمانده هستند. جنس مطالبات و پرسشهای امروزی را ببینید، حتی بسیاری خواهان پاسخ به عملکردهای دهه شصت هستند. متاسفانه دوقطبی کردنهای دیروز در امروزه روز عدالت اجتماعی را از میان برده است و سبد درخواستهای گیریم طیفی از مردم را به چمدانی از مطالبات انباشته شده تبدیل کرده است.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: «حتی جنس گفتوگو با اراذل و اوباش هم که از جنس درمان و روانکاوی اجتماعی است، در گام نخست نیازمند ارسال پیامی است که او حس کند کسی ریشههایش را میشناسد و حتی درکش میکند. گام نخست دقیقا این جمله است که صدای شما را شنیدیم، نه جملههایی همچون “مردم خواستهها یا مطالباتی دارند و ما وظیفه داریم به آنها رسیدگی کنیم”. اینگونه جملهها در حافظه مردم ما وعده سر خرمن است. بپذیریم ماجرای دانشگاه شریف هزینه زیادی روی دست گذاشته است و از حافظه جمعی ما پاک نخواهد شد. سیاست و مصلحتبازی اگر همچنان ادامه پیدا کند، در زمانی نهچندان دور غائله بدتری را شاهد خواهیم بود. متاسفانه ادبیات مگسی و خس و خاشاکی نه تنها اراذل و اوباش را جریتر میکند، که حتی موجب برانگیختن خشم کسانی میشود که اراذل و اوباش نیستند و در میانه این آشوب، مطالبات قانونی و منطقی دارند. نمونهاش بخشی از جامعه وکلا که حداقل آنها دیگر راه و چاه قانونی را بلدند اما کار بهجایی میکشد که آنها هم مشت گره میکنند و شعار میدهند. گمان نمیکنم کسی در برابر وکلا و معلمان و کارگران و بازنشستگان و دیگر طیفهای معترض، سیمرغ باشد. پس باید منطق گفتوگو را دریافت و رعایت کرد.»