آیا ایرانیان پیرو سیاست «مقاومت بدون خشونت» گاندی شدهاند؟
روزنامه اعتماد مدعی شد: «در یک توافق بینالاذهانی، اکثریت ایرانیان داخل کشور، پیرو سیاست «مقاومت بدون خشونت» گاندی شدهاند. این سیاست، در بلندمدت، هر اقتداری را آب میکند.»
به گزارش پرمگ، این روزنامه اصلاحطلب یادداشتی از «محسن رنانی»(فعال سیاسی مورد علاقه جریان فتنه) با عنوان «کتاب صفر توسعه» منتشر کرد و نوشت: «حکومت از نظر امنیت ملی و فضای بینالمللی اکنون سطح نسبیای از اقتدار را تجربه میکند؛ اما در مقابل، از نظر اقتدار داخلی در برابر جامعه مدنی در پایینترین نقطه در تاریخ بعد از مشروطیت است و این یک فرصت استثنایی تاریخی است که همه باید مراقب باشیم که خرابش نکنیم. هیچگاه در تاریخ پس از مشروطیت این وضعیت (فرصت) را نداشتهایم. در یکصد سال گذشته، یا اقتدار در هر دو حوزه خارجی و داخلی کلاً پایین بوده است (دو دهه پس از مشروطیت و دهه ۲۰ شمسی) یا اقتدار در هر دو حوزه کلاً بالا بوده است (نیمههای دوم پهلویها و نیمه اول جمهوری اسلامی). الان نخستینبار است که اقتدار بیرونی حکومت نسبتاً بالا و اقتدار داخلی آن به اندازه کافی پایین است.»
در این یادداشت آمده است: در یکصد سال گذشته، بی نقشه علمی (نظریه توسعه) و بی خط کش (شاخص های ارزیابی)، در راه توسعه گام نهادیم و برای تداوم این رفتن، بخش اعظم منابع نفت را سوزاندیم، منابع آب را تبخیر کردیم، معادن را تخلیه کردیم و جنگل ها را تراشیدیم. در این یکصد سال، نقشه راه توسعه کشور، همان حدیث آرزومندی و منویات مقامات عالی بوده است که هر بار در «برنامه های عمرانی» یا «برنامه های توسعه» یا کتاب «به سوی تمدن بزرگ» یا سند «چشم انداز بیست ساله» منعکس شده و برای سال های بلندی تمام منابع و امکانات کشور برای تحقق آن آرزوهای عمدتا متوهمانه، بسیج شده و در آخر آنچه برای ملت ما مانده است یا باد بوده یا تورم بوده یا فقر بوده یا شکاف طبقاتی و طرفه آنکه معماران این برنامه ها، هیچ خط کش یا شاقولی هم برای اندازه گیری بنایی که در اندیشه ساخت آن بودند، معرفی نمی کردند و هیچ بنیادی و نهادی نیز در عمل مسوول دیدبانی و رصد این طرح های عظیم نبود.
در واقع نهادهایی بوده است (مثل سازمان برنامه)، اما در این نهادها کسی را توان یا جرات آن نبود که شاقول را بگذارد کنار دیوار سیاست ها و برنامه ها و بگوید آقایان این دیوار کج است و هر چه پیش می رود، کج تر می شود و البته این سکوت تحقیرآمیز، خاصیت «نان دولت» خوردن است که در همه حکومت ها بوده است. به نقشه توسعه ایران نگاه کنید. ترکیب سه رنگ پرچم ایران، متشکل از 380 مربع است که هر مربع نماینده یک شاخص است. خانه های سبز شاخص هایی هستند که حداقل ده واحد (از صد واحد) بالاتر از میانگین جهانی هستند.
خانه های سفید شاخص هایی هستند که در محدوده میانگین جهانی هستند (ده واحد پایین تا ده واحد بالای میانگین جهانی) و خانه های قرمز رنگ شاخص هایی هستند که ده واحد و بیشتر، زیر میانگین جهانی هستند. دقت کنید، در این نقشه، همه شاخص های ضعیف با رنگ قرمز در پایین نقشه ایران کنار هم چیده شده اند و همه شاخص های متوسط با رنگ سفید در وسط نقشه و همه شاخص های قوی با رنگ سبز در بالای نقشه تا رنگ پرچم ایران را تداعی کنند. این بدین معنی است که در سال های آینده، هر چه رنگ نقشه ایران به سمت سبزی برود یعنی، به طور کلی و در سطح ملی، ما داریم به سمت توسعه بیشتر حرکت می کنیم و اگر به سمت قرمزی بیشتر برود به معنی پس روی کشور است.
نقشه توسعه امروز ایران بیشتر به قرمزی می زند. یعنی از 380 شاخص توسعه در سطح ملی، 158 تای آن بسیار پایین تر از میانگین جهانی است. این حاصل یکصد سال فروش نفت و تلاش های دو نظام سیاسی در ایران و هفت دهه برنامه ریزی توسعه است. حالا اگر به نقشه توسعه دانمارک شود، تقریبا کل نقشه به سبزی می زند. دانمارکی که نفت ندارد و تنها یکصد سال است که مرزهایش به شکل کشور مستقل امروزی تثبیت شده است و تنها از بعد از جنگ جهانی دوم فرصت یافت درباره توسعه خودش فکری و کاری بکند. با دست و فرمان امروز نظام تدبیر، اینکه اصولا در سال های آینده نقشه توسعه ایران به سوی سبزی بیشتر می رود یا نه هنوز معلوم نیست.
آیا مردم صبوری لازم را برای گذار آرام از این دوره دارند؟ آیا حکومت اصولا توسعه می خواهد؟ آیا اگر توسعه می خواهد اصولا توانایی ایجاد «فضای امکان» برای توسعه را دارد؟ این پرسش ها دست کم الان پاسخ روشنی ندارد. اما کتاب توسعه دست کم می تواند راه را بر ادعاهای شعاری و فریبناک دولت های مختلف در زمینه توسعه ببندد. اما به رغم همه این دشواری ها، نگرانی ها و ابهامات، تحولاتی که امروز زیر پوست جامعه و اقتصاد ما در جریان است، چنان قدرتمند است که به گمانم از این پس دست کم حکومت دیگر نمی تواند مانع تحولات مثبت و امیدبخش شود.
از یک سو حکومت از نظر امنیت ملی و فضای بین المللی اکنون سطح نسبی ای از اقتدار را تجربه می کند؛ اما در مقابل، از نظر اقتدار داخلی در برابر جامعه مدنی در پایین ترین نقطه در تاریخ بعد از مشروطیت است و این یک فرصت استثنایی تاریخی است که همه باید مراقب باشیم که خرابش نکنیم. هیچ گاه در تاریخ پس از مشروطیت این وضعیت (فرصت) را نداشته ایم. در یکصد سال گذشته، یا اقتدار در هر دو حوزه خارجی و داخلی کلا پایین بوده است (دو دهه پس از مشروطیت و دهه 20 شمسی) یا اقتدار در هر دو حوزه کلا بالا بوده است (نیمه های دوم پهلوی ها و نیمه اول جمهوری اسلامی).
الان نخستین بار است که اقتدار بیرونی حکومت نسبتا بالا و اقتدار داخلی آن به اندازه کافی پایین است. به عنوان تازه ترین نمونه، به نظرم تحولات مذاکرات برجام از یک سو و تجربه اخیری که در حوزه برخورد با خوش حجابی رخ داده است، از سوی دیگر، موید خوبی بر این دیدگاه دوگانگی اقتدار است. از یک سو حکومت ایران با اعتماد به نفس خوبی، بدون عجله، مذاکرات برجام را پیش می برد. اما از سوی دیگر در برخورد با تحولات داخلی، اعتماد به نفس حکومت بسیار پایین آمده است. به برخوردهای حکومت با تحولات یا اعتراضات داخلی نگاه کنید؛ بسیار شتابزده، نگران و فاقد عقلانیت کافی است.
اینها روندهای امیدبخشی است که هوشیاری می طلبد. به ویژه نخبگان و روشنفکران باید مراقب باشند که با تحلیل ها یا کنش های خود مردم را ناامید نکنند و آنها را به سوی حرکت های تند سوق ندهند. این روزها خیلی حواسم به شمارش جوانه های توسعه است. هیچ گاه در طول صد سال گذشته جامعه ما تا این حد مستعد گذار به توسعه نبوده است. البته که داریم بر لبه تیغ راه می رویم، یعنی همزمان دو چشم انداز محتمل را در برابر خود داریم که یکی امیدبخش و در راستای تحکیم فرآیند توسعه است و دیگری نگران کننده و مستعد فروپاشی. اما بدون اینکه استدلالی داشته باشم، احساس و دریافت شهودی ام این است که هم نخبگان و هم مردم متوجه آن هستند که وارد اقداماتی که به فروپاشی منجر می شود، نشوند.
گویی بخش اعظم جامعه متوجه شده است که درهم ریزی های انقلابی هیچ چیزی را حل نمی کند و فقط با سقوط ساختارها و قابلیت هایی که آجر به آجرش را با خون دل ساخته ایم، مجددا ما را به نقطه صفر باز می گرداند. در یک توافق بین الاذهانی، اکثریت ایرانیان داخل کشور، پیرو سیاست «مقاومت بدون خشونت» گاندی شده اند. این سیاست، در بلندمدت، هر اقتداری را آب می کند. این احساس من البته از تجارب میدانی شخصی ام می آید و مطالعه علمی روی آن نکرده ام.
البته قضاوت این موضوع که، آیا یک نوشته یا مطلب بدون اسناد و مطالعه علمی قابل پذیرش می تواند باشد یا خیر را، به خوانندگان واگذار می کنیم. تا چه در نظر آید و چه قبول افتد.!